برشی از کتاب:
اصلا نترسید؛ من برای بار چندم است که اینجا ایستادهام و خانم ناظم بعد از این که متوجه شد بابای من کارخانه دار است، هر دفعه به بهانهای به من تذکر میدهد. حتی میدانم که امروز هم میخواهد بگوید: “نیلوفر، دختر جان واقعا در شان خانوادگی شما نیست که با بندهای صورتی وارد مدرسه شوی.” و بعد هم میگوید: “به پدرت سلام برسان و بگو چند نوبت است که در جلسههای مدرسه شرکت نمیکند: ما منتظر حضور ایشان هستیم.”
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.