جیم کالینز در کتاب بهتر از خوب می گوید: تفاوت سازمان هایی که مورد مطالعه قرار گرفتند، و شباهت هایشان ما را به نتیجه ای جالب رسانید.
شباهت های این شرکت ها در دفتر و میز کار و فضای کاری و مسائل ظاهری نبود. زیرا همه ی آنها به لحاظ تجهیزات اداری کامل بودند.
شباهت های دیگر مثل نحوه ی مدیریت و آئین نامه ها و چشم انداز و مسائل استراتژیک هم مشترک بودند. یکی از تفاوت های کلیدی این سازمان ها در مدیریت آنها و در تعریف کارها بود.
چهار سوالی که مدیر باید بتواند جواب دهد:
1- روش تعریف کارهای جدید و پروسه های جدید چگونه باشد؟
وقتی در یک آئین نامه ده ها پروسه ی کاری وجود دارد، آن را چگونه تعریف میکنید؟
آیا روش یا ابزاری که در سازمان فرهنگ سازی شده باشد وجود دارد؟
۲- ضمانت اجرایی شما بعد از تعریف کارها چیست؟
ممکن است آن را به مدیر سطح پایین تری واگذار کنید. سریع ترین و ارزان ترین روش نظارتی شما چیست؟
۳- برای گزارش گیری و رصد کردن نتیجه ی کار چه میکنید؟
فقط گزارش می خواهید؟ و نتیجه را به صورت یه کلمه OK? میگیرید و یا نظارت می کنید؟
جدید ترین و کامل ترین روش نظارتی که مراحل کار را آنلاین به شما گزارش کند و میزان کیفیت انجام هر مرحله را به شما بگوید نیاز ندارید؟
۴- تغییرات ده ها و صدا پروسه ی کاری و مدیریت تغییرات کامل روی آنها را چگونه انجام میدهید؟
اینکه آیا تغییرات همراستا با چشم انداز شماست؟
و یا اینکه تغییرات و تاثیرآنها را روی آبجکت ها و پروسه های دیگر حتما بررسی کنید را چگونه انجام می دهید؟
آیا حدس نمی زنید که یک مدیر غربی برای این کار ها ساز و کار و ابزار و راه حل دارد و آموزش میبینید یا خود را از آموزش و امکانات ابزار ها محروم میکنید؟
قسمتی از کتاب:
من معتقدم اشتیاق، در همه موفقیتها و دستاوردهای بزرگ، نقشی اساسی و حیاتی بازی میكنند. كسی كه شما هم اكنون هستید، مشخص میكند آیا اشتیاق شما شریف و اصیل و سخاوتمندانه بوده، یا خودخواهانه و در خدمت خود. یافتن و رشد دادن اشتیاق، یك سفر است، نه حادثهای واحد. فرایندی است كه باید آنرا دنبال كنید. بعضیها این را خیلی زود پیدا میكنند و بعضی دیگر آن را پس از مدتها مییابند. اگر اشتیاق شرافتمندانه پیدا شود و رشد پیدا كند شادی فراوان و پاداش شخصی ایجاد میكند و برای جامعه هم فواید فراوان دارد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.