ناگهان انگار دنیا روی سرم خراب شد تنها چیزی که هرگز در مورد او نمیتوانستم تصور کنم خیانت کردن بود. نه! این امکان نداشت… مگر نه اینکه او بارها به من گفته بود «ترا میخواهم» یعنی این خواستن به پایان رسیده بود؟! آیا او الان در گوش «بتی آن» زمزمه میکرد «ترا میخواهم»؟!
قلبم داشت از تپیدن میایستاد به خاطر حماقتی که در ازواج با او انجام داده بودم از خودم متنفر شدم و خودم را لایک کتکهایی که از خورده بودم دانستم…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.