• مدیران هنوز با این واقعیت روبهرو نشدهاند که قدرت زیادی دارند و قدرت باید حساب پس بدهد و باید مشروع باشد.
• اولین نشانه افول یک صنعت فقدان جذابیتش برای کارکنان شایسته، توانا و بلندپرواز است.
• بحرانهای تکراری، عارضهای ناشی از شلختگی و تنبلی است.
• حفظ افراد نامناسب در شغلی که نمیتوانند انجام دهند، محبت نیست؛ بیرحمی است.
• یک شرکت سالم، یک دانشگاه سالم، یا یک بیمارستان سالم نمیتواند در جامعه بیمار ادامه حیات دهد.
• مشتری «محصول» نمیخرد، بلکه آنچه را که محصول برایش انجام میدهد میخرد.
• یک شخص در کسب نتیجه شکست میخورد، زیرا بیادب است. حتا افراد باهوش هم اغلب درک نمیکنند ادب، «روغن روانساز» یک سازمان است.
• فرصتهای نوآوری با توفان بهوجود نمیآیند، بلکه مانند نسیمی میوزند.
• چون قصد واحد تجاری خلق مشتری است، بنابراین فقط دو کار اصلی دارد:
بازاریابی و نوآوری.
• اگر شاخصه قرن بیستم، تحولات اجتماعی بود، قرن بیستویکم باید قرن نوآوریهای اجتماعی و سیاسی باشد.
• شرکتها در جامعه و اجتماع موجودیت پیدا میکنند، لذا باید از عهده مسئولیتهای اجتماعی نیز بر آیند و دستکم مسئولیتهایی را برای تاثیرگذاریشان بر محیط زیست بهعهده گیرند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.