رمانی که سرآغازش از اندیشه های ذهنی و بهت و ناباوری زنی جان می گیرد که همسرش تنها پنج روز پس از ازدواجشان ترکش کرده و او را با دنیایی از سوال های گوناگون رها کرده است. آیا جاستین به اجبار جواب بله را گفته؟ آیا مشکل ویژه ای وجود دارد که او را به رفتن سوق داده؟ آیا آن تماس تلفنی که موجب تغییر رفتار جاستین شد نقشی در این جدایی ایفا می کند؟ و هزاران سوال دیگری که ذهن آلیس را به خود مشغول کرده و رفتن جاستین را پر رمز و رازتر.
هرچه می نویسد، خیلی طولانی است. به نظر می رسد نقطه ها قرار است تا ابد همان جا بمانند. گیج و مبهوت همان کف زمین نشسته ام و فکر می کنم که او به من چه می گوید. درست لحظه ای که دیگر قادر به نگاه کردن نیستم، به مانیتور خیره می مانم و منتظر معجزه هستم.
بالاخره سه عبارت کوتاه ظاهر می شود: «خواهم گفت. به زودی. قول می دهم.»
قلبم دارد می ایستد. فقط شش کلمه؟ مگر می شود؟ به صفحه چشم می دوزم، باید بیشتر بدانم. ملتمسانه نگاه می کنم. با خودم می گویم که حتما بیشتر می نویسد. در دلم التماس می کنم که جاستین ادامه بده! اما هیچ خبری نیست.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.