این کتاب روایتگر ماجرای زندگی مردی حدودا سی و پنج ساله است که در شهری خیالی زندگی می کند و به نوشتن شرح حال یکی از شخصیت های سیاسی مشغول است. تهوع در حقیقت آشفتگی، حس ناامنی، بی پناهی، گرفتاری، درد، تیرگی و تلاش برای رهایی را به تصویر می کشد.
با تمام وزنم روی لبه کاشی تکیه می دهم. صورتم را آن قدر به آئینه نزدیک می کنم که آن را لمس می کنم. چشم ها،بینی ودهان ناپدید می شوند. دیگر هیچ چیز انسانی باقی نمی ماند؛ چین و چروک های قهوه ای رنگ در دو طرف صورت، تورم تب آلود لب ها، شکاف ها و برآمدگی های شبیه خاک ریز لانه سازی موش کور. موهای نرم و کوتاه و سفید روی شیب تند گونه ها، دو تار موی بیرون زده از سوراخهای بینی: همه این ها چون یک نقشه زمین شناسی برجسته است. و علیرغم تمام این ها، این دنیای پرملال برایم آشناست. نمی توانم بگویم که جزئیاتش را باز می شناسم. ولی در مجموع یک احساس چیزی را به من می دهند که قبلا تجربه اش کرده ام و کرخ و سنگینم می کنند: آرام آرام به خواب می لغزم.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.