آلیسون دختر نوجوانی است که پدری بیمار دارد به همین دلیل زندگی با پدر غیرممکن است. آلیسون از خانه فرار میکند و جایی برای زندگی ندارد. او به خانهای پناه میبرد که بهگمانش متروک است. اما خانه خالی نیست. زن پیری به اسم مارلا آنجا زندگی میکند که بیماری فراموشی دارد.
مارلا فکر میکند آلیسون همان تافی، یکی از دوستان دوران جوانیاش است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.