بخشی از کتاب
قراولی با لگد درب خانه میر احمد را باز کرد و پا به حیاط او گذاشت. میر احمد آمد و گفت : خوش آمدید قبله عالم. از دو پله ایوان بالا رفت. میراحمد جلوتر آمدو خم شد تا دست او را ببوسد، کنارش زد و رفت به سمت اتاق مهمان. نگاهش به دایره چهار بخش و نقطه وسطش بر روی دیوار افتاد. سپس میراحمد نیز وارد اتاق شد. رو گرداند به سمت میراحمد که مقابلش دست به سینه ایستاده بود. گفت : میراحمد می خواهم بکشمت. میراحمد گفت: ما را از کشتن باکی نیست چه به ما یقین حاصل است که بعد از مرگ در اندک زمانی بصورت بهتر از این در می آییم و در هر آمد و رفتی کمال دیگری حاصل میکنیم. من چند نوبت به این دنیا آمده و رفته ام. بازگشتی در کار نیست، میفرستمت به جهنم.
این اثر نوشته نویسنده خوب کشورمان فرهاد کشوری است که ازرمان نویسان محبوب به شمار می رود و از او آثار فراوانی به چاپ رسیده است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.