درباره کتاب سوگ آذر:
آتوسا بلوکات به دنبال خواهر گم شده خویش است. خواهری بنام آذر که بیست سال پیش وارد زندان میشود تا با یکی از آشنایان خود متهم به قاچاق وسایل قیمتی و تاریخی صحبت کند. او در همین حال و روزها سعی دارد مستقل شود و دیگر به پدرش وابستگی مالی نداشته باشد. او تمام کودکی خود را با تشویش گذرانده و برای آینده خود تصاویر زیبا خلق میکند. در ادامه بخشی از رمان سوگ آذر را خواهیم خواند: روی زمین نشستم و از دور نگاهش کردم. چندروزی از آمدنم به اتاقشان گذشته بود. دلم میخواست کمکش کنم اما نمیتوانستم. چون بعضی رنج ها در وجود آدم تنیده و بعضی با تار و پودت بافته می شوند.هیچوقت نمیتوانی یک رج اشتباه بافته در یک قالی را از میان آن همه تار و پود، جدا کنی مگر یک تیغ دستت بگیری و تمام قالی را رشته رشته کنی…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.