کتاب غبرستان

دکتر لوئيس کريد به همراه خانواده‌اش به خانه‌اي در خارج از شهر نقل مکان مي‌کند. در همسايگي اين خانه، جود کرندال زندگي مي‌کند که رابطه‌ي دوستي نزديکي با لوئيس برقرار مي‌کند. کمي دورتر از اين خانه، قبرستاني وجود دارد که نام آن، بر اثر اشتباه املايي بچه‌ها، «غبرستان حيوانات خانگي» گذاشته شده است. بچه‌هاي آن منطقه حيوانات خانگي خود را در اين قبرستان دفن مي‌کنند. در روز جشن شکرگزاري، زماني‌که خانواده‌ي لوئيس در شيکاگو هستند، گربه‌ي آيلي، دختر لوئيس در جاده‌ي کنار خانه تصادف مي‌کند. جود، لوئيس را همراه با خود به قبرستاني عجيب در پشت «غبرستان حيوانات خانگي» مي‌برد تا گربه را در آن‌جا به خاک بسپارد. روز بعد، گربه به خانه باز مي‌گردد… زنده است اما انگار چيزي مرده درونش وجود دارد… بوي مرگ مي‌دهد. اتفاقات ترسناک ديگري هم در راه است. دخالت در کار مرگ عواقبي دارد… «غبرستان حيوانات خانگي» رماني مهيج از نوشته‌هاي استيفن کينگ است. اين کتاب در سال 1984 نامزد دريافت بهترين رمان تخيلي جهان شد و بعدها، دو فيلم بر اساس اين کتاب ساخته شد.