قدیمیهای سینما، آنها که فقط فیلم نمیدیدند و نقد سینما را هم جدی میگرفتند، آن موسفیدهای سالنهای تاریک سینما و صفحات روشن کاغذ، قاعدتاً باید مسعود بهاری را به خاطر بیاورند؛ منتقد سینمایی که مطالبش در مجلهی «گزارش فیلم» به چاپ میرسید و گرچه از شمارهی 14 به این مجله پیوست، اما زمانی که درگذشت، قدیمیترین عضو تحریریهاش به حساب میآمد. بهاری متولد 1332 در بهبهان در حاشیهی رود کارون دیده به جهان گشود و 46سال بعد در 1378 چشمهایش را بست، برای همیشه رفت و انبوهی نوشته را برای ما باقی گذاشت. احمدرضا بشیری در «مرد آرام پردهی نقرهای» کوشیده است مجموعهای از این نوشتهها را که مشتمل بر مقالات و نقدهای سینمایی بهاری میشود، گردهم بیاورد. کتاب با نوشتههایی آغاز میشود که دوستان و همکاران بهاری به یاد او و پس از مرگ زودهنگامش نوشتهاند و بعد بهدنبال آنها نوشتههای بهاری آغاز میشود. شاید این چندسطر از نوشتهی روبرت صافاریان بهروشنی شیوهی نقدنویسی بهاری را نشان بدهد: «مسعود با دست لرزان مینوشت. آنچه مینوشت برایش اهمیت حیاتی داشت. هم از نظر حرفی که میخواست بزند، هم بهلحاظ شکل نوشتهاش، زبان آن. و این خصلتی است که در روزگار ما بهگمان من در هیچ منتقدی نمیتوان یافت. و با وجود این، این اواخر نمیتوانست بنویسد. میگفت نقد چیزی است بین رمان، شعر و فلسفه. و برای نوشتن چنین چیزی چه زجری میکشید. مینوشت، بعد کوتاه میکرد و باز کوتاهتر. نوشتههای خوب او گواه این عرقریزان روحند.» با هم پارهای از کتاب «مرد آرام پردهی نقرهای» را که از سوی انتشارات افراز منتشر شده، میخوانیم:
کریستوف کیشلوفسکی از هنرمندان غیرمتعارف زمان ماست. او غیرمتعارف است به این اعتبار که نمیخواهد قصههای اخلاقی سادهاش را در لفافهای از پیچیدگیهای تصنعی، غیرمتعارف جلوه دهد. او مضامین، مفاهیم و درونمایههای قدیمی را که از فرط روشنی به شعار و پیام پهلو میزنند، به کار میگیرد تا وضعیت و موقعیت انسان جدید را مشخص کند. شیوهی روایت او کلاسیک، منظم و درعینحال نوجویانه و پرتنش است و با آخرین دستاوردهای تکنیکی پرهزینهی هالیوود هماوردی میکند، بیاینکه مثل آنها تماشاگر را مرعوب امکانات آنسوی پرده سازد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.