کتاب داستان من

به خواندن کتابی دعوت شده‌ایم که داستان زندگی یکی از مشهور‌ترین و جذاب‌ترین هنرپیشگان تاریخ سینما را در خود جای‌ داده است. «نورما جین مورتنسون» که او را با نام «مریلین مونور» می‌شناسیم، بازیگر، خواننده و مانکن دهه‌ی پنجاه آمریکایی، خود دست‌به‌قلم شده است و در این کتاب از زندگی پرفراز و نشیبش می‌گوید. از زندگی چندین ساله در پرورشگاه و سپرده‌شدن به 11 خانواده مختلف تا کار در اسلحه‌سازی و چاپ عکسی از او روی مجله‌ی رسمی ارتش «یانک» که زندگیش را برای همیشه تغییر داد. چون مریلین شدن، آرزوی بسیاری از زنان بوده و هست. زنی که بتواند با درخششی بی‌نظیر نگاه‌ها را تسخیر کند و با وجود زندگی کوتاه خود، به یک سمبل در طول تاریخ تبدیل شود. حال مونرو دریچه‌های زندگی‌اش در آن‌سوی لنز دوربین‌ها را به‌ رویمان باز کرده است تا با او از زاویه‌ای دیگر آشنا شویم. بخشی از متن کتاب را می‌خوانیم: «فکر می‌کردم کسانی که با من زندگی می‌کنند، پدر و مادرم هستند. به‌آن‌ها می‌گفتم مامان، بابا… تا اینکه یه روز زنی که به او می‌گفتم مامان، صدام کرد و گفت: “دیگه به من نگو مامان. تو الان اون‌قدر بزرگ شدی که همه‌چی رو درک کنی. ما فقط ازت تو این پانسیون نگهداری می‌کردیم و من هیچ نسبتی باهات ندارم. مادرت فردا می‌آد دیدنت. اگه دوست‌داشتی بهش بگو مامان.” فقط تشکر کردم اما در مورد مردی که به او بابا می‌گفتم چیزی نپرسیدم. او پستچی بود… .» انتشارات «میلکان» این زندگی‌نامه را در اختیار علاقه‌مندان قرار داده است.