نويسنده ي كتاب پيش رو در پنج جستار خواندني و نقادانه به بيان ديدگاه خود درباره ي زندگي اجتماعي و شهري انسان ها و موضوع حفظ فرديت در فرهنگ جمعي پر سروصدا مي پردازد. او در اين نوشته ها درد و عصبانيت را به عنوان بهترين راهكار براي مقابله با مشكلات و آسيب ها معرفي مي كند.
همه ي ما مي توانيم با اين كه اين جا و آن جا كسي دوست مان نداشته باشد كنار بياييم، چون هميشه درياي بالقوه بي كراني از دوستداران وجود دارد. ولي اين كه خودت را تمام قد در معرض ديد بگذاري، نه فقط رويه ي دوست داشتني ات را، و ببيني كه پذيرفته نمي شود، مي تواند به شكل فاجعه باري دردناك باشد. همين چشم انداز درد است كه باعث مي شود آدم ها اين قدر وسوسه شوند عطايش را به لقايش ببخشند و به همان دنياي دوست داشتن بسنده كنند؛ درد به طور كلي، درد از دست دادن، جدا شدن، مرگ. من و همسرم، كه موقع ازدواج هنوز خيلي جوان بوديم، آخر سر آن قدر جلوي هم از خود واقعي مان كوتاه آمديم و آن قدر درد و رنج به همديگر تحميل كرديم كه ديگر هردو دلايل كافي داشتيم تا از دل به دريا زدن و ازدواج كردن مان پشيمان باشيم.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.