درباره کتاب دوازده هفته تا آبی نفتی:
ماجراهای کسب و کار من 1
هرکسی بهتان گفت بچه ها نمی توانند کسب و کار راه بیندازند،به حرفش گوش ندهید.
اتفاقاً بچه ها خیلی خوب هم می توانند.خودم یکی اش را با دو شریک راه انداختم.ماجرای کسب و کار من از وقتی شروع شد که فهمیدم قرار نیست پول خریدن دوچرخه مورد علاقه ام،آبی نفتی،را از پدرم بگیرم و باید خودم برای بدست آوردنش تلاش کنم.
بریده ای از کتاب:
حال و حوصله نداشتم.دلم می خواست بخزم توی تختخواب و خودم را زیر پتو قایم کنم.می خواستم فرار کنم.آرزو می کردم کاشکی آن مشتری اصلاً زنگ نزده بود و مخصوصاً آرزو می کردم آن فکر بکر اصلاً به سرم نزده بود.حالا دو تا راه بیشتر نداشتم؛یا باید به ادی می گفتم کلا گند زدهام به همه چیز،یا باید بهش دروغ می گفتم،اما دلم نمی خواست هیچ کدام از این کار ها را بکنم.
سعی کردم کتاب بخوانم تا حواس خودم را پرت کنم،ولی فایده نداشت.نمی توانستم تمرکز کنم.فقط این فکر می آمد توی سرم که همین الان ها ادی می رسد خانه و من باید یکی از این دو تا راه را انتخاب کنم.دلم شور می زد.
همین طوری بی دلیل رفتم طبقه پایین دنبال مادرم بگردم.چون نتوانستم توی خانه پیدایش کنم،سر زدم به حیاط پشتی.مادرم آنجا بود و داشت توی باغچهاش کار می کرد.روی خاک زانو زده بود،دستکش های چرمی بزرگ دستش کرده بود و کلاه حصیری شل وول گنده ای هم گذاشته بود سرش که آفتاب اذیتش نکند.آن روز آفتاب خیلی تیز بود. گفتم که آن سال تابستان هوا چقدر گرم بود؟
بی سروصدا ایستادم همان جا و یک خرده کار کردنش را تماشا کردم. مادرم بدون توجه به من به کارش ادامه داد.
فهرست کتاب دوازده هفته تا آبی نفتی:
فصل اول:آبی نفتی
فصل دوم:آقای خطر
فصل سوم:آقای لَری
فصل چهارم:تامین کننده خیلی خیلی رسمی
فصل پنجم:اسپاگتی ؤولیده پولیده
فصل ششم:فایده ها و ضرر ها
فصل هفتم:موج های قوی مغز
فصل هشتم:یک عالم مداد شمعی
فصل نهم:واق واق کردن مثل سگ سرماخورده
فصل دهم:فکربکر
فصل یازدهم:علف های هرز لجباز
فصل دوازدهم:مشاوره موزی
فصل سیزدهم:از آن روز های حسابی
فصل چهاردهم:رئیس یک کاری
فصل پانزدهم:زیردریایی
فصل شانزدهم:آقای دو به شک
شما می توانید این اثر را از فروشگاه اینترنتی کتاب مهربان تهیه کنید.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.