شادی و اشک فوتبال برایم بازتابی از زندگی یافت. زندگی سرشار از درگیری و مبارزه در منگنهی زمان. نود دقیقه یا صد و بیست دقیقه، که بههر حال تمام میشد تا بازی بعد، تا فصل بعد، تا تورنمنت بعد. فاصلهی پیروزی و شکست، امید و ناامیدی در ضربههای پنالتی گاهی سر سوزنی میشد. سرنوشت بازیها گاهی با طرح و نقشه رقم خوردند و گاهی با تصادف و اقبال. گاهی با پشتکار، گاهی با فرصتطلبی. گاهی با ریاضت، گاهی با شکیبایی. گاهی با شور نوجوانی، گاهی با تجربهی بزرگترها. فوتبال فقط به مردان قوی تعلق نداشت. فوتبال به عزت نفس چنگ میزد، به امید. کوچکهای بیمقدار میتوانستند گاهوبیگاه شاخ غولهای پرتکبر را بشکنند.
کاری که کرهی شمالی با ایتالیا در 1966 کرد، ایران با اسکاتلند در 1978، الجزایر با آلمان در 1982، عربستان با بلژیک در 1994، سنگال با فرانسه در 2002 و یونان با همهی غولهای اروپا در 2004. اگر صبور میماندی فرصت ولو ناچیز چنگ زدن به پیروزی در فوتبال مهیا میشد. این همان آوردگاهی بود که خوشبختانه قویترها همیشه برنده نمیشدند. این همان آوردگاهی بود که کوچکها و بیمقدارها هم شانسی برای پرواز داشتند
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.