این کتاب تمرکز خود را به بررسی و شناخت دو مسئله مهم و اساسی، ماهیت، جایگاه، عملکرد، تاثیرات و چگونگی رشد آن ها قرار می دهد. یک موضوع آلزایمر است که نوعی نقص شناختی به شمار می آید و مسئله دیگر عشق است که از کمال شناخت در انسان حاصل می شود. در حقیقت می توان این دو موضوع را در مقابل یکدیگر قرار داد و از تاثیری که عشق با ایجاد تغییر در سبک زندگی انسان و عملکرد ذهنی او بر آلزایمر به جای می گذارد سخن به میان آورد. پیری و آلزایمر، ساختار مغز، خطاهای ذهنی و مکانیسم های دفاعی، عشق و دیدگاه های مختلف و مراحل رشد از دیدگاه های مختلف سرفصل هایی است که در عشق و آلزایمر به آن پرداخته شده است.
همانطور که در آلزایمر سیناپس های عصبی از بین می روند و در عشق که یکی از مراحل رشد انسان است و با شناخت همراه است می تواند موجب سیناپس های طولانی مدت بشود که در واقع انسجام بافت مغز را به همراه دارد. مثل ریشه های قوی که با تفکر جریان خون بیشتری را به سمت خود می کشاند و با تغذیه و ورزش که همان تفکر در مغز است، برای یافتن معمای زندگی، باعث می شود، ارتباط های قوی در مغز ایجاد شود که هم موجب شود طبق عقیده دوسیستمی باک سیستم قشری و زیرقشری باهم هماهنگ شود و هم نیمکره راست و چپ مغز به تعادل برسند که در اصل این تغییرات در اینسولا که مرکز عشق و میل جنسی است اتفاق می افتد و نتیجه نظم کلی در مغز خواهد بود. کنار هم بودن زن و مرد به دلیل گرایش جنسی، تفاوت های ساختاری و کارکردی مغز عواملی هستند که می تواند محیطی محرک و چالش برانگیز مناسب را برای مغز فراهم کند و البته این نیاز به آگاهی دارد و این آگاهی بایستی از طریق آموزش به افراد داده شود زیرا هنر زندگی نیز مثل هر آموزه ی دیگری نیاز به راهنمایی و آموزش دارد وگرنه با سعی و خطا احتمال اینکه انسان وقت زیادی از زندگی خود را صرف گم گشتگی های و انحرافات خود بکند وجود دارد و ممکن است هرگز به مسیر اصلی بازنگردد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.