کتاب مرگ به وقت بهار

درباره کتاب مرگ به وقت بهار :

کتابی است پر از خشم ،وحشت ،انزجار و در عین حال زیبایی که زبان صریح و زنده و قدرت خیال انگیزی آن در صفحه به صفحه اش مشهود است . پر واضح است که این کتاب اثری هنری و حقیقتا”بی بدیل است . به قول راوی داستان هنگام توصیف چشمه ای کوهستانی :(چیز زنده ای بود فرای درک و فهم .)و بی شک کتابی است که به هیچ وجه فراموش نمی شود .

بریده ای از کتاب :

شب ها از زیر تخت ها صدای خروش آب می آمد ؛صدا از رودخانه بود ،انگار زمین می خروشید ،انگار آب میخواست همه چیز را با خودش ببرد ،انگار قرار بود همه چیز در آب غرق و ناپدید شود.اما چنین اتفاقی نیفتاد. دهکده سر جایش ماند و فقط آب بود که دزدکی راهی جایی دیگر می شد .آب در ابتدای مسیرش آرام بود ،اما پیش که می رفت کف می کرد و دیوانه وار می خروشید . انگار آن همه وقت حبس کشیدن در تاریکی وحشت زده اش کرده بود . هر وقت می خواستم بخوابم ،و قبل از اینکه خوابم ببرد ،یا آن وقت هایی که بین خواب و بیداری بودم ،فکر و خیال به سرم می زد . بی اینکه بخواهم یاد مادرم  می افتادم :بلند قامت بود و لاغر،با چشمانی خون افتاده . کارش این بود که بچه ها را کتک بزند و شب عروسی همه را زهر مارشان کند .

شما می توانید این اثر را از فروشگاه اینترنتی کتاب مهربان تهیه کنید .