از رضا رئیسی تا کنون رمان های قطار 57، کبوتر و قلب سنگی، تلخی، نخل و نی، قهرمان من و … . نیز تعداد بسیاری مقاله و فیلم نامه منتشر شده است.
وسط جمعیتی كه تند تند از پله ها پایین و بالا می رفتند مردی مرا غافلگیر كرد. ابتدا از پشت سر دست بر شانه ام گذاشت. محكم. قرار می كنم از سنگینی دستش به شدت ترسیدم. تا برگشتم دستش را دور گردنم حلقه كرد و مرا بوسید. آراسته و جدی بود. راست در چشم های من نگاه كرد و با سلام گفت: مرا ببخش، حلالم كن من دوست و همرزم پدرت بودم. مرا ببخش از لحن و تن صدایش او را شناختم. بازجوی من در زندان بود. …
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.