کتاب چگونه نقاط ضعفم را به نقاط قوت تبدیل کنم

همه‌ی ما حداقل یك پاشنه‌ی آشیل، یك نقطه‌ی ضعف یا موردی برای احساس ناامنی یا آسیب‌پذیری داریم كه پیوسته ما را به اشتباه می‌اندازد و اغلب حالت یا مشكل روان شناختی عمیقی هم نیست. در واقع، آدم‌هایی كه اصرار دارند نقطه ضعف ندارند، به احتمال قوی كسانی هستند كه پاشنه‌ی آشیل‌شان این است كه خیال می‌كنند باید كامل و بدون نقص باشند! این كتاب درباره‌ی كامل بودن نیست. تنها باید با آن خصوصیاتی كه به شكلی مداوم در مسیرمان قرار می‌گیرند، مقابله كنیم.

بیشتر آدم‌ها هرگز به دلیل نقطه ضعف خود به دنبال روان درمانی نمی‌روند. با این حال همه‌ی ما از برخی آسیب‌پذیری‌ها رنج می‌بریم كه با ارتباطات صمیمانه‌مان، شغلمان و رضایت شخصی‌مان همراه می‌شوند. كشف پاشنه‌ی آشیلتان می‌تواند آغاز تغییر نقطه ضعفتان به نقطه‌ی قوت باشد.

اصطلاح پاشنه‌ی آشیل برگرفته از افسانه‌ای یونانی درباره‌ی جنگجویی بزرگ به نام آشیل است. بر طبق این افسانه، وقتی مادر آشیل او را در رودخانه‌ی استیكس فرو برد تا رویین‌تن شود، آب همه‌ی بدنش به‌جز پاشنه‌ی پای او را فرا گرفت، جایی كه مادرش آن را گرفته بود و آب به آنجا سرایت نكرد. این نقطه ضعف، پاشنه‌اش، هم گواهی بر انسان بودنش بود و هم نقطه‌ی بالقوه‌ای برای شكستن. آشیل به جای پذیرش آسیب‌پذیری‌اش و كسب تجربه از آن، جسورانه در پی اثبات شكست ناپذیر بودنش بود. آشیل پیوسته خودش را در معرض حمله قرار می‌داد و در چندین جنگ پیروز شد تا اینكه رقیبش پاریس تیری مهلك را به سوی پاشنه‌اش شلیك كرد و او را از پا در آورد.

پاشنه‌ی آشیل به بخشی از خودمان اشاره دارد كه بزرگ‌ترین مانع و چالش پیش روی ما است. اگر بتوانیم پاشنه‌ی آشیلمان را بپذیریم و از آن بیاموزیم، می‌تواند منبع قدرت، محركی برای رشد ما و بخش ضروری انسان بودنمان باشد. با این حال، بیشتر اوقات، ما شبیه آشیل هستیم. از آسیب‌پذیری‌مان اجتناب می‌كنیم و آن را نمی‌پذیریم و نقاط قوتمان را فراموش می‌كنیم.