کتاب کسب و کار پول ساز

با خوندن کتاب کسب و کار پول ساز مقدمات راه و رسم کاسبي را به شکل حرفه اي ياد مي گيري. ياد مي گيري که براي پول در آوردن بايد کار کني، بدون کار کردن پول به دست نميآد. اينکه بعضيها ميخوان فقط و فقط با رمل و اسطرلاب، کتاب، سمينار و کلاس هاي انگيزشي پول دار بشن از همين حالا راه خودمونو از اونا سوا مي کنيم. در فرهنگ ما اومده که از تو حرکت از خدا برکت. اگه قرار بود که خدا همين جوري به هر کي پول و ثروت بده که هيچ کس کار نمي کرد و کار معني شو از دست ميداد. خدا آدمايي رو که کار مي کنند دوست داره و آدمهايي که حسابي کار ميکنن هم، خدا را واقعا دوست دارن. در اين کتاب يه سري اصول و قواعدي گفته ميشه که به همه ي کسب و کارا مربوط ميشه، فرقي نمي کنه که کتاب فروشي يا پرورش قارچ و ماهي داري و يا تو خونه ات يه آشپزخونه سنتي راه انداختي. مثلا تو اين کتاب به جا از مديريت زمان مي گم، يعني اين که ساعت هاي روز و شبت را مديريت و کنترل کن. شايد متوجه نباشي، اما اگه کنترل کني ميفهمي که چه قدرزمانت داره هدر ميره، براي زمانت برنامه داشته باش و باري به هر جهت نباش. پس مهم نيست چه کاره باشي. اگه آرايشگري يا سوپرمارکت داري و يا راننده ي آژانس هستي مديريت زمان مي تونه يکي از عواملي باشه که تو رو به پول برسونه. خلاقيت تو هر کاري مهمه. در يه فصل از اين کتاب در اين زمينه چيزايي نوشتم. پس مهم نيست که مشاور املاکي، خشکشويي داري و يا طلا فروشي. اگه کمي فکر کني و بتوني خلاقيت به خرج بدي درآمد و فروش تو چند برابر ميشه. در اين کتاب کارهايي که باعث ميشن تو به پول بيشتري برسي، به زبان ساده گفته شده اما اين مسئله را هم فراموش نکن که هر آدمي يه شخصيت روحي و جسمي متفاوتي داره، ميشه گفت آدمها شبيه همديگه نيستن، واسه همين نميشه به دستورالعمل کلي بدم تا همه از اون سرمشق بگيرن. در اين کتاب اصول، قاعدههاي عمومي و اختصاصي يه کاسبي را گفتم. اما راه و روش تخصصي رو بايد با شناسايي خود کاسب بگم. با يه مثال ساده مسئله رو روشن مي کنم. فرض کن سه برادر به نامهاي على، رضا و امير ميخوان هر کدوم براي خودشون به سوپرمارکت در سه نقطهي به محله داير کنن. على كاملا نگاه سنتي داره. نه کتاب ميخونه، نه کلاس آموزشي ميره، نه به بازاريابي مدرن اعتقادي داره و نه مشاور ميگيره. اما رضا دوست داره پيشرفت کنه، کتاب ميخونه و به بازاريابي فکر مي کنه. امير اما از همه اينها پيشرفته تره، براي اين که براي کار و کاسبي اش تحقيق و مطالعه مي کنه. کتاب ميخونه، با شيوه هاي بازاريابي آشنايي داره، در سمينار و کلاسهاي آموزشي شرکت مي کنه، مشاور کسب و کار داره و به خودش باورداره. فکر مي کني چه کسي فروش بيشتري داره؟ شک نکن. هر چه قدر امير فروش داره رضا نصف اون ميفروشه و هر چه قدر رضا ميفروشه، على نصف اون کار ميکنه و فروش داره. اين به قاعدهي کسب و کاره. در دنياي امروز با وجود رقباي زياد تو نميتوني تو گوشه ي عزلت بشيني تا به مشتري بياد ازت ماست و پنير بخره يا کت و شلوار بگيره يا ظرف و ظروف خانگي تهيه کنه، يا سفارش شام و ناهار بهت بده. براي اين که اين قدر رقيب زياده که اگه تو يه هفته کسب و کارتو تعطيل کني رقيبت مشتري هاتو ميقاپه. در چنين وضعيتي براي اين که بتوني گام به گام با رقبا جلو بري بايد هميشه گوش به زنگ باشي. مواظب رفتارات باشي، مطالعه کني، کتاب بخوني، چيز ياد بگيري، مشکلات فروش، درآمد کسب و کارت رو به يه مشاور بازاريابي بگي تا کاسبي تو رو درمان کنه. تو وقتي مريض ميشي ميري پيش دکتر. وقتي کار دادگاه و پاسگاه داري ميري پيش وکيل. وقتي تو درساي خودت يا بچهات مشکل داري ميري پيش يه معلم. خب وقتي تو کاسبيات مشکل داري نبايد مشکل رو با يه مشاور بازاريابي در ميون بذاري تا حلش کنه؟