1392

کتاب ادیسون برای کودکان و نوجوانان

ریال۴۵.۰۰۰
توماس اديسون‌، يکي از مهم‌ترين نوابغ در تاريخ آمريکاست. وي مخترع و تاجري بود که ايده‌ها و توليداتش‌، جهان را

کتاب روبینسون و کروزو

ریال۲۵.۰۰۰
نمايشي پر از طنز براي نوجوانان و بزرگسالان. يک جزيره. دو سرباز، دو دشمن در برابر هم. درگيري آغاز مي‌شود.

کتاب روبات ها

ریال۴۵.۰۰۰
نمايش‌نامة «روبات‌ها» اثر کارِل چاپِک، نويسندة چک، بيان واقعيتي است هول‌انگيز در لفاف تخيل. داستان روبات‌هايي است که به دست

کتاب ببر پشت دروازه

ریال۵۵.۰۰۰
اگر ترجمه‏هاى موجود در کتاب‌خانه‏ها، تنها راهِ مواجهه‌ی ما با نمایش‌نامه‏هاىِ خارجى باشد، در این صورت درک و دریافت‌مان از

کتاب شک

ریال۴۰.۵۰۰

«در نمايش‌نامه‌ي تازه و برانگيزاننده‌ي جان پاتريک شنلي همه‌ي عناصر به شکلي نيروبخش، مانند ساعت دقيق و منظم در کنار هم قرار گرفته‌اند. شک، داستاني پر کشش درباره‌ي سوءظن است که به قالب رفتار يک کشيش درآمده و بيش از آن‌که درباره‌ي رسوايي باشد، پرسش‌هايي ظريف در باب قطعيت اخلاقي را پيش مي‌کشد. چيزي که به ندرت در اين ايام رخ مي‌دهد: «يک نمايش‌نامه‌ي تازه‌ي تحسين‌برانگيز آمريکايي.» ـ ورايتي

کتاب صاعقه

ریال۶۵.۰۰۰
اگر ترجمه‏هاى موجود در كتاب‌خانه‏ها، تنها راهِ مواجهه‌ي ما با نمايش‌نامه‏هاىِ خارجى باشد، در اين صورت درك و دريافت‌مان از

کتاب مویزی در آفتاب

ریال۱۰۳.۵۰۰
اگر ترجمه‏هاى موجود در كتاب‌خانه‏ها، تنها راهِ مواجهه‌ي ما با نمايش‌نامه‏هاىِ خارجى باشد، در اين صورت درك و دريافت‌مان از

کتاب صحنه های تعقیب در باویر

ریال۵۰.۰۰۰
مرد جواني که «متفاوت» از ديگران است و به او حتي در زمينه‌هاي مختلف تهمت‌هايي ‌مي‌زنند، مورد نفرت و کينه‌ي

کتاب خانه ی آلیسون

ریال۱۰۰.۰۰۰
اگر ترجمه‏هاى موجود در كتاب‌خانه‏ها، تنها راهِ مواجهه‌ي ما با نمايش‌نامه‏هاىِ خارجى باشد، در اين صورت درك و دريافت‌مان از

کتاب اخبار باحال

ریال۵۵.۰۰۰

گاهي رفتار انسان‌ها خيلي خنده‌آور مي‌شود مخصوصاً وقتي که پاي عشق و عاشقي و جنس مخالف در کار باشد. باور نمي‌کنيد اين کتاب را مطالعه کنيد تا به صحت عرايض بنده پي ببريد.

کتاب پروانه ای برای تو و داستان های دیگر

ریال۳۵.۰۰۰
«‌پروانه‌‍‌اي براي تو و داستان‌هاي ديگر» نوزده داستان کوتاه است که بعضي از آن‌ها مانند «آقاي تافته» و «سايه‌ي دوم»

کتاب مهتاج

ریال۶۰.۰۰۰

نگاهش روي تک‌ تک قيافه‌هاي حاضران سُر خورد. به عروس برگشت و توري را بالا زد. ناگهان از آن‌چه ديد نعره‌اي از ته دل کشيد. «ثريّا» با صورتي سوخته ‌و با چشم‌هاي «مهتاج» داشت او را نگاه مي‌کرد. گردنبندي از جنس آذرخش به گردن داشت و هنوز هم شعله‌هاي کوچک آتش‌، شکل شکوفه‌هاي ابتداي بهار در حال سوختن بود‌...