رمان و داستان

کتاب مهمان مامان

ریال۵۰۰.۰۰۰

کتاب مهمان مامان اثر هوشنگ مرادی کرمانی منتشر شده است 

کتاب ترغیب

ریال۱.۷۰۰.۰۰۰

کتاب ترغیب اثر جین استین مترجم رضا رضایی منتشر شده است 

کتاب شرلی

ریال۴.۸۰۰.۰۰۰

کتاب شرلی اثر شارلوت برونته. ترجمه رضا رضایی، نشر نی منتشر شده است

کتاب درمان شوپنهاور

ریال۳.۷۰۰.۰۰۰
می خواستم نه تنها قهرمان داستان من با مرگ خویش کنار بیاید، بلکه به مراجعان خود نیز کمک کند تا

کتاب فهرست حسرت ها

ریال۴۵۰.۰۰۰

کتاب فهرست حسرت ها اثر شهلا حائری نشر قطره منتشر شده است

کتاب جشن بی معنایی

ریال۱.۱۰۰.۰۰۰

کتاب جشن بی معنایی اثر میلان کوندرا ترجمه الهام دارچینیان نشر قطره منتشر شده است

کتاب اولین تماس تلفنی از بهشت

ریال۱.۶۵۰.۰۰۰

کتاب اولین تماس تلفنی از بهشت اثر میچ آلبوم ترجمه ندا نامور کهن نشر قطره منتشر شده است 

کتاب فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول

ریال۱.۸۰۰.۰۰۰
علم اصول فقه، از علوم کلیدی است که بدون آن استنباط احکام کلّی از کتاب و سنّت امکان‌پذیر نیست. این

کتاب پستچی

ریال۱.۱۰۰.۰۰۰

کتاب پستچی اثر چیستا یثربی نشر قطره منتشر شده است 

کتاب شازده کوچولو

ریال۶۰۰.۰۰۰
«من یک سیاره سراغ دارم که یک آقای سرخ‌پوش تویش جا خوش کرده. هیچ‌وقت گلی را بو نکشیده. هیچ‌وقت به

کتاب اگنس گری

ریال۱.۶۰۰.۰۰۰

کتاب اگنس گری اثر ان برونته مترجم رضا رضایی منتشر شده است 

کتاب تماشاخانه اساطیر اسطوره و کهن نمونه در ادبیات نمایشی ایران

ریال۲.۴۰۰.۰۰۰
دربارهٔ اسطوره و کهن‌نمونه کتاب‌های بسیاری در ایران نوشته و ترجمه شده است، چنان‌که شاید این شاخهٔ علوم انسانی از

کتاب سوگ مادر

ریال۱.۲۰۰.۰۰۰

کتاب سوگ مادر اثر شاهرخ مسکوب نشر نی منتشر شده است 

کتاب نوای اسرارآمیز

ریال۸۵۰.۰۰۰
این ملاقات خیلی زود به بازی بی‌رحمانه‌ی موش و گربه‌ای تبدیل می‌شود که هرکدام از شخصیت‌ها با ترفندی اعجازآمیز می‌کوشد

کتاب لبخند باشکوه آقای گیل

ریال۱.۵۰۰.۰۰۰

من یه گیلم. من غرور خودمو به این مفتی مُچاله نمی‌کنم... یه بار غرور من شکست. میدونی کِی؟ نبودی! روزی که فرش‌ها رو لوله کرده بودن و مجسمه‌ها رو می‌آوردن پایین. وقتی سمسار اومد و با چند تا عمله می‌خواست کاشی‌ها و مرمرهای بیرونی عمارتِ منو بکَنه، قوهای استخر اومده بودن زیر درخت شاه‌بلوط. و غریبانه من توی مه نگاه می‌کردم و دلم از حال رفت و نشستم.

کتاب از پشت شیشه ها

ریال۷۵۰.۰۰۰

دلم می‌خواست یه تیکه زمین داشتیم پونصد متر. یه‌جای با صفایی که آدم واقعاً طبیعتو اونجا حس کنه. بعدش‌... دویست مترشو با سلیقة خودمون ساختمون می‌کردیم؛ یه ساختمونی که پر از پنجره باشه. با شیشه‌های رنگی که بوی درخت بده، بوی آفتاب بده. بعد بقیة زمین‌مونم گلکاری می‌کردیم، گلای مریم و اطلسی. یه جوی آبم از میون گلا رد می‌شد. خیلی خوبه، نه؟